دانلود آهنگ رضا پیشرو
خون اژدها
Download Music Reza Pishro
Khoone Ezhdeha
ترانه سرا: رضا پیشرو
تاریخ انتشار: 1397/1/23
تعداد بازدید: 238997
متن آهنگ رضا پیشرو - خون اژدها
من تو اوجم
و یه صدایی مدام میگه پروازو به خاطر بسپار
من آرومم وقتی خودمم
وقتی از خودم بیرون میریزم راحت ترم
ما نم نم نرم قدم برمیدارمو میدونم باید یه روز از جنگل رفت
پس بذار به درد بخوریم قبل از مرگ
رو سنگ قبرم ننویس حرف از درد
مثه ماهیا تو اقیانوس خواب میپلکی
اما حتی نمیتونی کمی آبدیده بشی
ما صاف میریم مریخ
جنگ زمین خراب شد به سمت سرخیا گاز بدیم بریم
خسته نمیشیم ما آه نمیکشیم
بدون مرگو مثل گاز نمیشه دید
تنفس بکش تا آبدیده بشی
تو یه راه پرتی که آسیبه یه ریز
یه روزی میرسه یه نامه به دستت
میفهمی آسمونا ستاره بی حده
بابا از غربت مرده ها دیگه صحبت نمیکرد
واسه ملاقاتی بهش مهلت نمیدن
بهم میگه پسرم منو تورو میبرن به دیدن قدرت
پس تو عرضتو نشون بده به کدن
بگو زندگی یه قمار گنده ست
من برندم
اینه شعار بمبست
مشکیارو از روی اشتیاق دور انداختیم
نه از روی احتیاج
تو زندگی کردیاز روی احتیاج
خدا نور تو چشمه کوره خیلیا
ما آماده ایم که آوازه ای رو به گوش برسونیم و بالا بریم
اگه بهترین شدی که پاداش بگیر
یه روز پرنده میشی با بال های سفید
تو اوج آسمونایی بالایی ببین
آدما چقد پول میدن بالای ستیز
هرچقدر دوری از اون
واسه همونه عکس قلبه که تو قلب
اگه روزی یه روز سوختی از تو
برو جلو قصر شهرت رو سربازاش کن غرق عطرت
من مال زمونه ای دیگمو از دشمنام برق شمشیرو پس میگیرم
روی ابر میشینم
از زمینو آدماش ترسی نی مرد
من وحشی میشم وقتی وحشی میشن
من یه دوست داشتم که حرف نمیزد
اون لال بود حرفامو قطع نمیکرد
من حرفاشو از روی قلبش دیدم
من حرفاشو از روی قلبش دیدم
روزا مثل باد میگذره و من دیگه مث قبل نیستم
پروازو به خاطر سپردم ، شاید بشم اهلی تر
همه حرفای قلبم با قدرت ، میشه سنگین تر
وقتی وزنش اندازه ی یه قلّست با من میشن ابریشم
روزا مثل باد میگذره و من دیگه مث قبل نیستم
پروازو به خاطر سپردم ، شاید بشم اهلی تر
همه حرفای قلبم با قدرت ، میشه سنگین تر
وقتی وزنش اندازه ی یه قلّست با من میشن ابریشم
کاشکی همه چی خواب بود برام
بیدار نمیشدم با کابوس شبا
توو این زندگی لجن دوتا راه بود الآن
لب پرتگاه من دنبال یاقوت بودم
و سختیا تو دنبال آسون ترا
و بازاری که میساخت بازم کابوس برام
اون هیچوقت جلو ظلم زانو نزد
تو توو خشکی واینسا و پارو نزن
مث بقیه اسیر صدامی چون جادوگرم
بین این مردم طاعون زده داغون تر از قبل
اون اژدهای خاموشِ آروم منم
سخته راه رفتن بدونِ راهنما
آدما پا گذاشتن رویِ باورام
تا الآن حتی توو خونمون نبود یه جا برام
اینجا حتی بهت دروغ میگن خانوادت و داورا
شب با امید به روز میدرخشیدم
فهمیدم زندگی مث رینگِ بوکسه
پس میشه وحشی شم
جنگیِ زخمی ام تا توو دلِ ترس میرم
دنیامو نمیتونن جا بدن تووی قابِ عکس
تا ریلکس کنم و توو جنگل بخوام راه برم
فقط زوزه ی گرگاست که بهم میگه نزدیک غروبه ظاهرا
توو دستمه فانوس و بین من و خدام
یه وجبه فاصلم
من از وقتی که فهمیدم اون با منه بعد نم نم نم
ساکمو جمع کردم و از این شهر رفتم تهش
چون هنوز که هنوزه خاطراتم بد خطن
من هنوزم اون آدم کله شق سرسختم
که با هر کی که در افتاد اون جلوش سر خم کرد
دَم خونم شانس اومد در زد رفت
سر بردن زندگیم شده حتی با شیطان شرط بستم
چون با خدا عهد بستم
روزا مثل باد میگذره و من دیگه مث قبل نیستم
پروازو به خاطر سپردم ، شاید بشم اهلی تر
همه حرفای قلبم با قدرت ، میشه سنگین تر
وقتی وزنش اندازه ی یه قلّست با من میشن ابریشم
روزا مثل باد میگذره و من دیگه مث قبل نیستم
پروازو به خاطر سپردم ، شاید بشم اهلی تر
همه حرفای قلبم با قدرت ، میشه سنگین تر
وقتی وزنش اندازه ی یه قلّست با من میشن ابریشم
و یه صدایی مدام میگه پروازو به خاطر بسپار
من آرومم وقتی خودمم
وقتی از خودم بیرون میریزم راحت ترم
ما نم نم نرم قدم برمیدارمو میدونم باید یه روز از جنگل رفت
پس بذار به درد بخوریم قبل از مرگ
رو سنگ قبرم ننویس حرف از درد
مثه ماهیا تو اقیانوس خواب میپلکی
اما حتی نمیتونی کمی آبدیده بشی
ما صاف میریم مریخ
جنگ زمین خراب شد به سمت سرخیا گاز بدیم بریم
خسته نمیشیم ما آه نمیکشیم
بدون مرگو مثل گاز نمیشه دید
تنفس بکش تا آبدیده بشی
تو یه راه پرتی که آسیبه یه ریز
یه روزی میرسه یه نامه به دستت
میفهمی آسمونا ستاره بی حده
بابا از غربت مرده ها دیگه صحبت نمیکرد
واسه ملاقاتی بهش مهلت نمیدن
بهم میگه پسرم منو تورو میبرن به دیدن قدرت
پس تو عرضتو نشون بده به کدن
بگو زندگی یه قمار گنده ست
من برندم
اینه شعار بمبست
مشکیارو از روی اشتیاق دور انداختیم
نه از روی احتیاج
تو زندگی کردیاز روی احتیاج
خدا نور تو چشمه کوره خیلیا
ما آماده ایم که آوازه ای رو به گوش برسونیم و بالا بریم
اگه بهترین شدی که پاداش بگیر
یه روز پرنده میشی با بال های سفید
تو اوج آسمونایی بالایی ببین
آدما چقد پول میدن بالای ستیز
هرچقدر دوری از اون
واسه همونه عکس قلبه که تو قلب
اگه روزی یه روز سوختی از تو
برو جلو قصر شهرت رو سربازاش کن غرق عطرت
من مال زمونه ای دیگمو از دشمنام برق شمشیرو پس میگیرم
روی ابر میشینم
از زمینو آدماش ترسی نی مرد
من وحشی میشم وقتی وحشی میشن
من یه دوست داشتم که حرف نمیزد
اون لال بود حرفامو قطع نمیکرد
من حرفاشو از روی قلبش دیدم
من حرفاشو از روی قلبش دیدم
روزا مثل باد میگذره و من دیگه مث قبل نیستم
پروازو به خاطر سپردم ، شاید بشم اهلی تر
همه حرفای قلبم با قدرت ، میشه سنگین تر
وقتی وزنش اندازه ی یه قلّست با من میشن ابریشم
روزا مثل باد میگذره و من دیگه مث قبل نیستم
پروازو به خاطر سپردم ، شاید بشم اهلی تر
همه حرفای قلبم با قدرت ، میشه سنگین تر
وقتی وزنش اندازه ی یه قلّست با من میشن ابریشم
کاشکی همه چی خواب بود برام
بیدار نمیشدم با کابوس شبا
توو این زندگی لجن دوتا راه بود الآن
لب پرتگاه من دنبال یاقوت بودم
و سختیا تو دنبال آسون ترا
و بازاری که میساخت بازم کابوس برام
اون هیچوقت جلو ظلم زانو نزد
تو توو خشکی واینسا و پارو نزن
مث بقیه اسیر صدامی چون جادوگرم
بین این مردم طاعون زده داغون تر از قبل
اون اژدهای خاموشِ آروم منم
سخته راه رفتن بدونِ راهنما
آدما پا گذاشتن رویِ باورام
تا الآن حتی توو خونمون نبود یه جا برام
اینجا حتی بهت دروغ میگن خانوادت و داورا
شب با امید به روز میدرخشیدم
فهمیدم زندگی مث رینگِ بوکسه
پس میشه وحشی شم
جنگیِ زخمی ام تا توو دلِ ترس میرم
دنیامو نمیتونن جا بدن تووی قابِ عکس
تا ریلکس کنم و توو جنگل بخوام راه برم
فقط زوزه ی گرگاست که بهم میگه نزدیک غروبه ظاهرا
توو دستمه فانوس و بین من و خدام
یه وجبه فاصلم
من از وقتی که فهمیدم اون با منه بعد نم نم نم
ساکمو جمع کردم و از این شهر رفتم تهش
چون هنوز که هنوزه خاطراتم بد خطن
من هنوزم اون آدم کله شق سرسختم
که با هر کی که در افتاد اون جلوش سر خم کرد
دَم خونم شانس اومد در زد رفت
سر بردن زندگیم شده حتی با شیطان شرط بستم
چون با خدا عهد بستم
روزا مثل باد میگذره و من دیگه مث قبل نیستم
پروازو به خاطر سپردم ، شاید بشم اهلی تر
همه حرفای قلبم با قدرت ، میشه سنگین تر
وقتی وزنش اندازه ی یه قلّست با من میشن ابریشم
روزا مثل باد میگذره و من دیگه مث قبل نیستم
پروازو به خاطر سپردم ، شاید بشم اهلی تر
همه حرفای قلبم با قدرت ، میشه سنگین تر
وقتی وزنش اندازه ی یه قلّست با من میشن ابریشم