متن آهنگ استرومای - پدر
Dites-moi d'où il vient
Enfin je saurais où je vais
Maman dit que lorsqu'on cherche bien
On finit toujours par trouver
Elle dit qu'il n'est jamais très loin
Qu'il part très souvent travailler
Maman dit "travailler c'est bien"
Bien mieux qu'être mal accompagné
Pas vrai
Où est ton papa
Dis-moi où est ton papa
Sans même devoir lui parler
Il sait ce qui ne va pas
Ah sacré papa
Dis-moi où es-tu caché
Ça doit, faire au moins mille fois que j'ai
Compté mes doigts
Où t'es, papaoutai
Où t'es, papaoutai
Où t'es, papaoutai
Où t'es, où t'es où, papaoutai
Quoi, qu'on y croit ou pas
Y aura bien un jour où on y croira plus
Un jour ou l'autre on sera tous papa
Et d'un jour à l'autre on aura disparu
Serons-nous détestables
Serons-nous admirables
Des géniteurs ou des génies
Dites-nous qui donne naissance aux irresponsables
Ah dites-nous qui, tient
Tout le monde sait comment on fait les bébés
Mais personne sait comment on fait des papas
Monsieur Je-sais-tout en aurait hérité, c'est ça
Faut l'sucer d'son pouce ou quoi
Dites-nous où c'est caché, ça doit
Faire au moins mille fois qu'on a, bouffé nos doigts
بهم بگو پدرم اهل کجاست
شاید یه موقع بدونم کجا دنبالش برم
مامان میگه وقتی همه جا رو خوب بگردم
یه موقع به انتهای راه میرسم و مسیر و پیدا میکنم
مامان میگه ، پدرت راه خیلی دوری نیست
هر روز میره سر کار
مامان میگه کار کردن (برای مرد ) خوبه
بهتر ازینکه توی کار خلاف باشه ، اینطور نیست
پدر بهم بگو کجایی
بدون اینکه حتی باهاش حرف بزنم
یدونم که از کاری که کرده پشیمونه
پدر ، پدر عزیزم ، بهم بگو کجا پنهان کردی خودتو
فک کنم هزار بار شد که این سوال و پرسیدم
به تعداد انگشت های دستم ، این و پرسیدم
پدر بهم بگو کجایی
پدر بهم بگو کجایی
پدر بهم بگو کجایی
بهم بگو کجایی ، پدر بهم بگو کجایی
چه اعتقادشو داشته باشیم و چه نداشته باشیم
یه روزی فرا میرسه
چه ایمان داشته باشیم و چه نداشته باشیم
یه روز یا شاید یه روز دیگه ای فرا میرسه
که من و تو بهم میرسیم پدر
یه روزی میرسه که ما دیگه اینجا نخواهیم بود
معلوم نیست که اون موقع
نفرت و تو دلمون بزرگ کردیم یا خرسندیم
اینکه آخر نبوغ و هوشیاری باشیم
و واسه خودمون کار و کاسبی
دست و پا کرده باشیم فرقی نمیکنه
یکی بگه بدون مراقبت از کسی
کی اجازه ی مسوول بودن و داده
یعنی تا وقتی نمیتونی از یکی مراقبت کنی
کی این اجازه رو بهت
میده که فک کنی در قبالش مسوولی
یکی بهم بگه
همه میدونن چطوری یه بچه رو میشه بزرگ کرد
ولی کسی نمیدونه که چطوری میشه
یه پدر و به مسوولیتش پایبند کرد
یا چطور میشه یه پدر و تربیت کرد
ما همه این چیزارو از یه بزرگتر یاد میگیریم
مردیه که انگشتش رو میمکه دیگه چی
بهم بگو کجا پنهان شده
این پدر کجا خودشو قایم کرده
Enfin je saurais où je vais
Maman dit que lorsqu'on cherche bien
On finit toujours par trouver
Elle dit qu'il n'est jamais très loin
Qu'il part très souvent travailler
Maman dit "travailler c'est bien"
Bien mieux qu'être mal accompagné
Pas vrai
Où est ton papa
Dis-moi où est ton papa
Sans même devoir lui parler
Il sait ce qui ne va pas
Ah sacré papa
Dis-moi où es-tu caché
Ça doit, faire au moins mille fois que j'ai
Compté mes doigts
Où t'es, papaoutai
Où t'es, papaoutai
Où t'es, papaoutai
Où t'es, où t'es où, papaoutai
Quoi, qu'on y croit ou pas
Y aura bien un jour où on y croira plus
Un jour ou l'autre on sera tous papa
Et d'un jour à l'autre on aura disparu
Serons-nous détestables
Serons-nous admirables
Des géniteurs ou des génies
Dites-nous qui donne naissance aux irresponsables
Ah dites-nous qui, tient
Tout le monde sait comment on fait les bébés
Mais personne sait comment on fait des papas
Monsieur Je-sais-tout en aurait hérité, c'est ça
Faut l'sucer d'son pouce ou quoi
Dites-nous où c'est caché, ça doit
Faire au moins mille fois qu'on a, bouffé nos doigts
بهم بگو پدرم اهل کجاست
شاید یه موقع بدونم کجا دنبالش برم
مامان میگه وقتی همه جا رو خوب بگردم
یه موقع به انتهای راه میرسم و مسیر و پیدا میکنم
مامان میگه ، پدرت راه خیلی دوری نیست
هر روز میره سر کار
مامان میگه کار کردن (برای مرد ) خوبه
بهتر ازینکه توی کار خلاف باشه ، اینطور نیست
پدر بهم بگو کجایی
بدون اینکه حتی باهاش حرف بزنم
یدونم که از کاری که کرده پشیمونه
پدر ، پدر عزیزم ، بهم بگو کجا پنهان کردی خودتو
فک کنم هزار بار شد که این سوال و پرسیدم
به تعداد انگشت های دستم ، این و پرسیدم
پدر بهم بگو کجایی
پدر بهم بگو کجایی
پدر بهم بگو کجایی
بهم بگو کجایی ، پدر بهم بگو کجایی
چه اعتقادشو داشته باشیم و چه نداشته باشیم
یه روزی فرا میرسه
چه ایمان داشته باشیم و چه نداشته باشیم
یه روز یا شاید یه روز دیگه ای فرا میرسه
که من و تو بهم میرسیم پدر
یه روزی میرسه که ما دیگه اینجا نخواهیم بود
معلوم نیست که اون موقع
نفرت و تو دلمون بزرگ کردیم یا خرسندیم
اینکه آخر نبوغ و هوشیاری باشیم
و واسه خودمون کار و کاسبی
دست و پا کرده باشیم فرقی نمیکنه
یکی بگه بدون مراقبت از کسی
کی اجازه ی مسوول بودن و داده
یعنی تا وقتی نمیتونی از یکی مراقبت کنی
کی این اجازه رو بهت
میده که فک کنی در قبالش مسوولی
یکی بهم بگه
همه میدونن چطوری یه بچه رو میشه بزرگ کرد
ولی کسی نمیدونه که چطوری میشه
یه پدر و به مسوولیتش پایبند کرد
یا چطور میشه یه پدر و تربیت کرد
ما همه این چیزارو از یه بزرگتر یاد میگیریم
مردیه که انگشتش رو میمکه دیگه چی
بهم بگو کجا پنهان شده
این پدر کجا خودشو قایم کرده