دانلود دکلمه مهرزاد امیرخانی به نام اشتباه
Download Deklameh Mehrzad Amirkhani - Eshtebah
ترانه سرا: مهرزاد امیرخانی
آهنگساز: مهرزاد امیرخانی
تنظیم کننده: مهرزاد امیرخانی
تاریخ انتشار: 1397/1/16
تعداد بازدید: 44481
متن آهنگ مهرزاد امیرخانی - اشتباه
دنیای من آینده ای با من ندارد
غم از دل من نای دل کندن ندارد
آتش گرفته زیر شورستان قلبم
دوزخ ترین کفتار گورستان قلبم
ابری به پهنای جهان در چشم دارم
طوفان سخت و بی امان در چشم دارم
تاوان تنها اشتباهم اشتباه است
اعدام روح بی گناهم اشتباه است
از اولین بوسیدنم تا اولین درد کوتاه بود عمر منو کوتاه تر کرد
در خواب خوش در آشیانم تیر خوردم
چه سیلی بی رحمی از تقدیر خوردم
مردم عقاب در قفس دیدن ندارد
حالی که معلوم است پرسیدن ندارد
جان بر لبم لب بسته بستم چشم بر در
یک گوشه ی غم دار در تصنیف آخر
عشقم چه داری از وجودم میتراشی
زخمی ترین قلب جهان را میخراشی
پشت سرم آوار و پیش روم آوار
یک آجر پوسیده زیر پای دیوار
من لحظه ی دیدار عیسی و صلیبم
واضح ترین تصویر از هوا و سیبم
یک سوزن پوسیده روی راه آهن
هیچ اعتباری نیست به آینده ی من
من در خیال خود بتی بودم شکستم
من را تماشا کن تبر در هر دو دستم
دیگر توان دوستی با من ندارم
هیچ احتیاجی هم به یک دشمن ندارم
تیر خلاصم بر وجود نیمه جانم
من کاردم بر ناله های استخوانم
لبخند و اشک همزمانم آخر فیلم
تنهاترین نقش جهانم آخر فیلم
من قصه ای هستم که پایانی ندارد
وابسته ای هستم که درمانی ندارد
انگار رخت عشق برای من گشاد است
من برگی ام که تکیه اش بر حرف باد است
دنیای من آینده ای با من ندارد
غم از دل من نای دل کندن ندارد
غم از دل من نای دل کندن ندارد
آتش گرفته زیر شورستان قلبم
دوزخ ترین کفتار گورستان قلبم
ابری به پهنای جهان در چشم دارم
طوفان سخت و بی امان در چشم دارم
تاوان تنها اشتباهم اشتباه است
اعدام روح بی گناهم اشتباه است
از اولین بوسیدنم تا اولین درد کوتاه بود عمر منو کوتاه تر کرد
در خواب خوش در آشیانم تیر خوردم
چه سیلی بی رحمی از تقدیر خوردم
مردم عقاب در قفس دیدن ندارد
حالی که معلوم است پرسیدن ندارد
جان بر لبم لب بسته بستم چشم بر در
یک گوشه ی غم دار در تصنیف آخر
عشقم چه داری از وجودم میتراشی
زخمی ترین قلب جهان را میخراشی
پشت سرم آوار و پیش روم آوار
یک آجر پوسیده زیر پای دیوار
من لحظه ی دیدار عیسی و صلیبم
واضح ترین تصویر از هوا و سیبم
یک سوزن پوسیده روی راه آهن
هیچ اعتباری نیست به آینده ی من
من در خیال خود بتی بودم شکستم
من را تماشا کن تبر در هر دو دستم
دیگر توان دوستی با من ندارم
هیچ احتیاجی هم به یک دشمن ندارم
تیر خلاصم بر وجود نیمه جانم
من کاردم بر ناله های استخوانم
لبخند و اشک همزمانم آخر فیلم
تنهاترین نقش جهانم آخر فیلم
من قصه ای هستم که پایانی ندارد
وابسته ای هستم که درمانی ندارد
انگار رخت عشق برای من گشاد است
من برگی ام که تکیه اش بر حرف باد است
دنیای من آینده ای با من ندارد
غم از دل من نای دل کندن ندارد