دانلود آهنگ مهدی یراحی
اهواک
Download Music Mehdi Yarrahi
Ahwak
ترانه سرا: مرتضی حیدری آل کثیر
آهنگساز: مسعود سخیراوی
تنظیم کننده: سعید زمانی
تاریخ انتشار: 1400/5/18
تعداد بازدید: 2977
متن آهنگ مهدی یراحی - اهواک
متروس اهموم و ما ابچی
پر از دردم، اما اشك نمىريزم
محتاج ادموعی اویاک احچی
براى حرف زدن با تو به اشكهایم محتاجم
ویّاک اهواک
با تو هستم تو را میخواهم
مشتاگ ومکسور اجناحی
شوق پرواز دارم اما بالم شكسته
و حُبّک هَوّنلی اجراحی
و تنها عشق تو مرهمی ست بر زخمهایم
ویّاک اهواک
با تو هستم تو را میخواهم
ما انسی هواک اللّی ابراسی
عشقی که از تو در سرم هست
را هرگز از یاد نخواهم برد
انت احلی شعوری و احساسی
چرا که تو زیباترین درک و احساس منی
اهواک ویاک
جز تو را نمیخواهم با تو هستم
دایماً معناک ابراسی ایدور
معنای تو همواره ذهن مرا در مینوردد
مثل اغنیّه بشفاف الهور
همچون میلاد ترانهای موّاج بر لب «هور»
ویاک...اهواک
با تو هستم تو را میخواهم
لا یغمرعینی الّیل
نه شبها چشمانم را میربایند
لایهزمنی النّسیان
و نه فراموشی شکستم میدهد
ارضک خلّتنی اشتاگ
خاک تو اینگونه عاشقم خواست
غیرک ما اهوه اوطان
و جز تو به هیچ موطنی مشتاق نیستم
خلّینی ابدنیاک ابقی
بگذار در دنیایت باقی بمانم
لو دنیه امن الاحزان
هرچند که دنیایی مملو از اندوه است
ریت الگاک امن اجدید
کاش از نو تو را بیابم
واترک خلفی الاوهام
و اوهام را فراموش کنم
یالحُبّک ساکن روحی
ای که عشقت بر روحم خیمه زده
وما تمحیها الایّام
و هرگز گذر روزگار آن را محو نخواهد کرد
بُکره انغنّی اویه الغیم
فرداست که با ابرها ترانه بخوانيم
وایّام الغربه اتفوت
و روزگارِ تلخ غربت تمام شود
لعیونک ناذر عمری
عمر و جانم را نذر چشمانت كردهام
وبحضانک اهوه الموت
و مرگ را تنها در آغوش تو مىخواهم
پر از دردم، اما اشك نمىريزم
محتاج ادموعی اویاک احچی
براى حرف زدن با تو به اشكهایم محتاجم
ویّاک اهواک
با تو هستم تو را میخواهم
مشتاگ ومکسور اجناحی
شوق پرواز دارم اما بالم شكسته
و حُبّک هَوّنلی اجراحی
و تنها عشق تو مرهمی ست بر زخمهایم
ویّاک اهواک
با تو هستم تو را میخواهم
ما انسی هواک اللّی ابراسی
عشقی که از تو در سرم هست
را هرگز از یاد نخواهم برد
انت احلی شعوری و احساسی
چرا که تو زیباترین درک و احساس منی
اهواک ویاک
جز تو را نمیخواهم با تو هستم
دایماً معناک ابراسی ایدور
معنای تو همواره ذهن مرا در مینوردد
مثل اغنیّه بشفاف الهور
همچون میلاد ترانهای موّاج بر لب «هور»
ویاک...اهواک
با تو هستم تو را میخواهم
لا یغمرعینی الّیل
نه شبها چشمانم را میربایند
لایهزمنی النّسیان
و نه فراموشی شکستم میدهد
ارضک خلّتنی اشتاگ
خاک تو اینگونه عاشقم خواست
غیرک ما اهوه اوطان
و جز تو به هیچ موطنی مشتاق نیستم
خلّینی ابدنیاک ابقی
بگذار در دنیایت باقی بمانم
لو دنیه امن الاحزان
هرچند که دنیایی مملو از اندوه است
ریت الگاک امن اجدید
کاش از نو تو را بیابم
واترک خلفی الاوهام
و اوهام را فراموش کنم
یالحُبّک ساکن روحی
ای که عشقت بر روحم خیمه زده
وما تمحیها الایّام
و هرگز گذر روزگار آن را محو نخواهد کرد
بُکره انغنّی اویه الغیم
فرداست که با ابرها ترانه بخوانيم
وایّام الغربه اتفوت
و روزگارِ تلخ غربت تمام شود
لعیونک ناذر عمری
عمر و جانم را نذر چشمانت كردهام
وبحضانک اهوه الموت
و مرگ را تنها در آغوش تو مىخواهم