دانلود آهنگ احمد سلو
کوک
Download Music Ahmad Solo
Kook
تاریخ انتشار: 1398/2/15
تعداد بازدید: 4892
متن آهنگ احمد سلو - کوک
سر اون غریبه داری از عشقمون دست میکشی
چی شد اون قولو قرارا ،چرا پا پس میکشی
تویه چشمای خودم تورو تماشا میکنم
همه میگن که تو رفتی ولی حاشا میکنن
دستات تو دست اون چرا گذشتی از عشقمون
منم یکی شدم مثل اون که قبل من تو این قصه بود
بازم درگیریو سراغمو نمیگیریو کنار من نمیشینیو
واسه همیشه میری تو دستاشو بگیری
واسه همیشه میری که دستاشو بگیری
گفتم تا ته قصه باتم فقط دست نزار رو اعتقادم
یادم نمیره عاشق نبودی حتی یه هفته مثل آدم
تموم زندگی ما ریختم به پای چشمای تو
میگی که عاشق شدی گل بگیرن احساستو
تف به ذات این آدم ها که احساستو از ریشه کندن
بعد تو توی خونه به خل بازهای کی بخندم
تمام احساسمه این شعرایی که گفتم برات
بعد تو هیچ کس نموده تو مشکلات که پشتم در آد
انقدر دوست داشتم که نمیگرفتم من ایراد از تو
نخ به نخ آتیش گرفت به آخر رسوندم این پاکتو
یه روزی عاشق بودی این همه خاطره از تو چی شد
یه مرد به یاد چشمای تو تو خونه نشست الکلی شد
اشک میون چشم خیسش ته سیگارا زیر میزش
هیچ کس نمیگه چی کشیده که این واژها رو مینویسه
وقتی که ناراحتم یعنی نمیشه حالا بری
شونه هامو پله کردم تا که ساده بالا بری
وقتی که بارون بیاد میگم تف به ذات این آسمون
قرصی نبود که تاثیر بزاره رو حال روز بیمارمون
گم شدی توی این شهر میون گله بی ساربون
پیشم میموندی حتی برای تنظیم کوک گیتارمون
برای گفتن نامردیات این همه واژه کم بود
یه روزی میاد تو روی جمع بازم بگی که عاشقم بود
مشترک مورد نظر یه روزی به خط ماها وصل بودی
همه حرفات یه دورغه چرا باور بکنم
تو که موندنی نبودی ،چرا عادت بکونم
اگه از خودم گذشتم واسه دنیای تو بود
زیر باورن که میرفتی چشم گرگا به تو بود
دستات تو دست اون چرا گذشتی از عشقمون
منم یکی شدم مثل اون که قبل من تو این قصه بود
بازم درگیریو سراغمو نمیگیریو کنار من نمیشینیو
واسه همیشه میری تو دستاشو بگیری
واسه همیشه میری که دستاشو بگیری
چی شد اون قولو قرارا ،چرا پا پس میکشی
تویه چشمای خودم تورو تماشا میکنم
همه میگن که تو رفتی ولی حاشا میکنن
دستات تو دست اون چرا گذشتی از عشقمون
منم یکی شدم مثل اون که قبل من تو این قصه بود
بازم درگیریو سراغمو نمیگیریو کنار من نمیشینیو
واسه همیشه میری تو دستاشو بگیری
واسه همیشه میری که دستاشو بگیری
گفتم تا ته قصه باتم فقط دست نزار رو اعتقادم
یادم نمیره عاشق نبودی حتی یه هفته مثل آدم
تموم زندگی ما ریختم به پای چشمای تو
میگی که عاشق شدی گل بگیرن احساستو
تف به ذات این آدم ها که احساستو از ریشه کندن
بعد تو توی خونه به خل بازهای کی بخندم
تمام احساسمه این شعرایی که گفتم برات
بعد تو هیچ کس نموده تو مشکلات که پشتم در آد
انقدر دوست داشتم که نمیگرفتم من ایراد از تو
نخ به نخ آتیش گرفت به آخر رسوندم این پاکتو
یه روزی عاشق بودی این همه خاطره از تو چی شد
یه مرد به یاد چشمای تو تو خونه نشست الکلی شد
اشک میون چشم خیسش ته سیگارا زیر میزش
هیچ کس نمیگه چی کشیده که این واژها رو مینویسه
وقتی که ناراحتم یعنی نمیشه حالا بری
شونه هامو پله کردم تا که ساده بالا بری
وقتی که بارون بیاد میگم تف به ذات این آسمون
قرصی نبود که تاثیر بزاره رو حال روز بیمارمون
گم شدی توی این شهر میون گله بی ساربون
پیشم میموندی حتی برای تنظیم کوک گیتارمون
برای گفتن نامردیات این همه واژه کم بود
یه روزی میاد تو روی جمع بازم بگی که عاشقم بود
مشترک مورد نظر یه روزی به خط ماها وصل بودی
همه حرفات یه دورغه چرا باور بکنم
تو که موندنی نبودی ،چرا عادت بکونم
اگه از خودم گذشتم واسه دنیای تو بود
زیر باورن که میرفتی چشم گرگا به تو بود
دستات تو دست اون چرا گذشتی از عشقمون
منم یکی شدم مثل اون که قبل من تو این قصه بود
بازم درگیریو سراغمو نمیگیریو کنار من نمیشینیو
واسه همیشه میری تو دستاشو بگیری
واسه همیشه میری که دستاشو بگیری