دانلود آهنگ بنیامین بهادری
تو این روزای تعطیل
Download Music Benyamin Bahadori
Too In Roozaie Tatiil
تاریخ انتشار: 1398/2/17
تعداد بازدید: 4274
متن آهنگ بنیامین بهادری - تو این روزای تعطیل
تو این روزای تعطیل تو قصر خاکستری من
یک روح اشک میریزه
این روزا اگر تو قصر خاکستری من برف میشینه
تو این روزای تعطیل روباه ترسید
گنجیشک رقصید گاز نوشابه پرید
توی کوچه لوله ترکید
آب و قطع کردند روزنامه نگیر
اگه خبر های این شهر لعنتی رو میخوای
جونم از من بپرس منم اینجا بودم
پلیسا اتوبانارو بستن
تا سران اجلاس نمیدونم چی چی رد شن
تو این روزای تعطیل تو قصر خاکستری من
یک روح اشک میریزه
این روزا اگر تو قصر خاکستری من برف میشینه
تو روزای تعطیل تو خواب من موهاتو زده بودی
ولی تو دلچسب و شیرین مهربون بودی
ازت پرسیدم هنوزم خندیدی
روی تخت چوبی بین پرده هایی، از حریر سفید نشسته بودی
با من راحت نه صدای ساعت بود نه ترس از عادت
خواب میدیدم به چندتا از دوستات معرفی شدم
یه بند راه راه فکر نمیکردم که بازم
برم به خاک روزگار بهم بگه بزن به چاک
خواب میدیدم خواب میدیدم بلیط بلیط لطغا
تو ایستگاه قطار بودیم هیچکدوممون بلیطی نداشت تو جیب
رفتیم دردکی تو صف قطار نشستیم حرکت
گارد میخورد به ما تو با همون لبخند همیشکی زیبا
به من خیره بودی اما نمیدونم چرا
تو دور میشدی و من هرچی میدوییدم بت نمیرسیدم
دو دو دو دور میشدی و من هرچی میدوییدم بت نمیرسیدم
دو دو دو دور میشدی و من هرچی میدوییدم بت نمیرسیدم
بیدار که شدم تنها قطار باقی مونده قطار اشکام بود
و من شدم یه روح توی قصر خاکستری
تو این روزای تعطیل تو قصر خاکستری من
یک روح اشک، میریزه
این روزا اگر تو قصر خاکستری من برف میشینه
تو روزای تعطیل تو خواب من موهاتو زده بودی
تو این روزای تعطیل روباه ترسید
گنجیشک رقصید گاز نوشابه پرید
توی کوچه لوله ترکید
آب و قطع کردند روزنامه نگیر
اگه خبر های این شهر لعنتی رو میخوای
جونم از من بپرس منم اینجا بودم
پلیسا اتوبانارو بستن
تا سران اجلاس نمیدونم چی چی رد شن
این روزای تعطیل
یک روح اشک میریزه
این روزا اگر تو قصر خاکستری من برف میشینه
تو این روزای تعطیل روباه ترسید
گنجیشک رقصید گاز نوشابه پرید
توی کوچه لوله ترکید
آب و قطع کردند روزنامه نگیر
اگه خبر های این شهر لعنتی رو میخوای
جونم از من بپرس منم اینجا بودم
پلیسا اتوبانارو بستن
تا سران اجلاس نمیدونم چی چی رد شن
تو این روزای تعطیل تو قصر خاکستری من
یک روح اشک میریزه
این روزا اگر تو قصر خاکستری من برف میشینه
تو روزای تعطیل تو خواب من موهاتو زده بودی
ولی تو دلچسب و شیرین مهربون بودی
ازت پرسیدم هنوزم خندیدی
روی تخت چوبی بین پرده هایی، از حریر سفید نشسته بودی
با من راحت نه صدای ساعت بود نه ترس از عادت
خواب میدیدم به چندتا از دوستات معرفی شدم
یه بند راه راه فکر نمیکردم که بازم
برم به خاک روزگار بهم بگه بزن به چاک
خواب میدیدم خواب میدیدم بلیط بلیط لطغا
تو ایستگاه قطار بودیم هیچکدوممون بلیطی نداشت تو جیب
رفتیم دردکی تو صف قطار نشستیم حرکت
گارد میخورد به ما تو با همون لبخند همیشکی زیبا
به من خیره بودی اما نمیدونم چرا
تو دور میشدی و من هرچی میدوییدم بت نمیرسیدم
دو دو دو دور میشدی و من هرچی میدوییدم بت نمیرسیدم
دو دو دو دور میشدی و من هرچی میدوییدم بت نمیرسیدم
بیدار که شدم تنها قطار باقی مونده قطار اشکام بود
و من شدم یه روح توی قصر خاکستری
تو این روزای تعطیل تو قصر خاکستری من
یک روح اشک، میریزه
این روزا اگر تو قصر خاکستری من برف میشینه
تو روزای تعطیل تو خواب من موهاتو زده بودی
تو این روزای تعطیل روباه ترسید
گنجیشک رقصید گاز نوشابه پرید
توی کوچه لوله ترکید
آب و قطع کردند روزنامه نگیر
اگه خبر های این شهر لعنتی رو میخوای
جونم از من بپرس منم اینجا بودم
پلیسا اتوبانارو بستن
تا سران اجلاس نمیدونم چی چی رد شن
این روزای تعطیل