دانلود آهنگ پالت بنام صدایم کن
دانلود آهنگ پالت بنام صدایم کن
تاریخ انتشار: 1397/7/11
تعداد بازدید: 67616
متن آهنگ پالت - صدایم کن
صدایم کن صدای تو به شب پروانه می دوزد
نگاهم کن نگاه تو برایم خانه می سازد
بخند ای صبح نورانی پس از شب های طولانی
که هر اعجاز لبخندت مرا بیگانه می سازد
ببار ای آبی آرام بر صحرای خشک من
سحر باغم ، درختانم، برایت لانه می سازد
بریز ای شوق پی در پی به صحراهای آبادم
خرابم کن، خراب تو مرا ویرانه می سازد
تو آتش باش و بر پاشو به سر تا پای شعر من
من آوازم که از عشقی کهن افسانه می سازد
پریشان شو، پریشان تر از آن شب های طوفانی
نسیم از شهر ویرانم برایت شانه می سازد
صدایم کن صدای تو به شب پروانه می دوزد
نگاهم کن نگاه تو برایم خانه می سازد
ببار ای آبی آرام بر صحرای خشک من
سحر باغم ، درختانم، برایت لانه می سازد
تو آتش باش و بر پاشو به سر تا پای شعر من
من آوازم که از عشقی کهن افسانه می سازد
پریشان شو، پریشان تر از آن شب های طوفانی
نسیم از شهر ویرانم برایت شانه می سازد
صدایم کن صدای تو به شب پروانه می دوزد
نگاهم کن نگاه تو برایم خانه می سازد
بخند ای صبح نورانی پس از شب های طولانی
که هر اعجاز لبخندت مرا بیگانه می سازد
ببار ای آبی آرام بر صحرای خشک من
سحر باغم ، درختانم، برایت لانه می سازد
بریز ای شوق پی در پی به صحراهای آبادم
خرابم کن، خراب تو مرا ویرانه می سازد
تو آتش باش و بر پاشو به سر تا پای شعر من
من آوازم که از عشقی کهن افسانه می سازد
پریشان شو، پریشان تر از آن شب های طوفانی
نسیم از شهر ویرانم برایت شانه می سازد
صدایم کن صدای تو به شب پروانه می دوزد
نگاهم کن نگاه تو برایم خانه می سازد
بخند ای صبح نورانی پس از شب های طولانی
که هر اعجاز لبخندت مرا بیگانه می سازد
ببار ای آبی آرام بر صحرای خشک من
سحر باغم ، درختانم، برایت لانه می سازد
بریز ای شوق پی در پی به صحراهای آبادم
خرابم کن، خراب تو مرا ویرانه می سازد
تو آتش باش و بر پاشو به سر تا پای شعر من
من آوازم که از عشقی کهن افسانه می سازد
پریشان شو، پریشان تر از آن شب های طوفانی
نسیم از شهر ویرانم برایت شانه می سازد
صدایم کن صدای تو به شب پروانه می دوزد
نگاهم کن نگاه تو برایم خانه می سازد
ببار ای آبی آرام بر صحرای خشک من
سحر باغم ، درختانم، برایت لانه می سازد
تو آتش باش و بر پاشو به سر تا پای شعر من
من آوازم که از عشقی کهن افسانه می سازد
پریشان شو، پریشان تر از آن شب های طوفانی
نسیم از شهر ویرانم برایت شانه می سازد
صدایم کن صدای تو به شب پروانه می دوزد
نگاهم کن نگاه تو برایم خانه می سازد
بخند ای صبح نورانی پس از شب های طولانی
که هر اعجاز لبخندت مرا بیگانه می سازد
ببار ای آبی آرام بر صحرای خشک من
سحر باغم ، درختانم، برایت لانه می سازد
بریز ای شوق پی در پی به صحراهای آبادم
خرابم کن، خراب تو مرا ویرانه می سازد
تو آتش باش و بر پاشو به سر تا پای شعر من
من آوازم که از عشقی کهن افسانه می سازد
پریشان شو، پریشان تر از آن شب های طوفانی
نسیم از شهر ویرانم برایت شانه می سازد
صدایم کن صدای تو به شب پروانه می دوزد