دانلود آهنگ یاس
مرگ
Download Music Yas
Marg
تاریخ انتشار: 1398/3/1
تعداد بازدید: 38993
متن آهنگ یاس - مرگ
پامو از خونه گذاشتم بیرون
مغزم از وسوسه های شیطانی شده بود ویرون
میگفتم تا به یه نتیجه درست نرسم برنمیگردم
اگه نتونم از پس این زندگی بربیام ،نامردم
خیابونای خلوت خالی از جمعیت خودم بودم فقط
بی پول ، ذهنم مشغول ، قسطای چند میلیونی
دوروبرمو احاطه کردن عین غول
ولی حرفای شیطون دلمو قلقلک داد
میگفت ،این همه کار پسر
تا کی میخوای بشینی تو در به در
دزدی و قاچاق کن هر چی دلت میخواد بخر
یه چیزی توجه مو به خودش جلب کرد
یه نور قرمزو آبی توی چشام سو سو میزد
جمعیت زیادی رو دیدم
رفتم ، به جمعیت رسیدم
دیدم ، کسی روی زمین افتاده بود
که روی اون یه پارچه سفید کشیدن
از چند نفر پرسیدم ، کنجکاو شده بودم
میگفتن هنگام سرقت از بانک بهش شلیک شده
نقاب رو از صورتش در آوردن
واسه همه اون چهره بود ناشناس
ولی قیافش واسه من آشناس
ا ، آره آشناس یکی دوتا کوچه بالاتراز ماست
ولی توی محله همه داشتن از اون گله
یکی دل خوش از این جوون نداشت
هر کی به یه طریقی ازش شکایت داشت
حتی خود من یا دوستای من
این پسر برامون داشت حکم یه دشمن
یه بار به زور چاقو پولامو ازم گرفت
کارش این بود دزدی دعوا آزار و اذیت و خفت
فراری از مدرسه ها بود وهمش دنبال سیگارو دود و
پای یه چمش کبود و فکر پولای نامشروع و صعود و
نسبت به پولدارا حسود بودو
هر چی تو گوشش خوندن که این کارا آخر نداره سود
بی فایده بود
نباید در حین زندگیو مرگ لعنت و نفرین
مردم رو برای خودمون به یادگار بذاریم
در گذشتگانی داریم که سال ها و
قرن ها از مرگشون میگذره
ولی هنوز اسم ، حرف ، شعر
کار و اعمالشون تو ذهن تو ومنه
افتادن به یاد مرگ خودش نوعی عبادته
چون ادم به این فکر می افته
که این دنیای مادی بی ارزشه
و فقط یه وسیله یا یه باجه ست
که میری بلیط میخری
برای ورود به یک دنیای دیگه
هرچی خوردیم مالمون
هر چی بردی مال گور
هر چی داشتی مال وارث
هر چی کردی مال توست
مرگ برای من کلمه ترسناکی ست
چون من گناهکارم این دنیارو دوست دارم
هنگام مرگ فقیر و پولدار، معصوم وگناهکار
هیچ فرقی نمیکنه
فقط کسی که اون بالاست میدونه
که چگونه روحتو از جسمت به راحتی جدا کنه
اگه مرگ رو درک کردیو
طبق این درک زندگی کردی مردی
مغزم از وسوسه های شیطانی شده بود ویرون
میگفتم تا به یه نتیجه درست نرسم برنمیگردم
اگه نتونم از پس این زندگی بربیام ،نامردم
خیابونای خلوت خالی از جمعیت خودم بودم فقط
بی پول ، ذهنم مشغول ، قسطای چند میلیونی
دوروبرمو احاطه کردن عین غول
ولی حرفای شیطون دلمو قلقلک داد
میگفت ،این همه کار پسر
تا کی میخوای بشینی تو در به در
دزدی و قاچاق کن هر چی دلت میخواد بخر
یه چیزی توجه مو به خودش جلب کرد
یه نور قرمزو آبی توی چشام سو سو میزد
جمعیت زیادی رو دیدم
رفتم ، به جمعیت رسیدم
دیدم ، کسی روی زمین افتاده بود
که روی اون یه پارچه سفید کشیدن
از چند نفر پرسیدم ، کنجکاو شده بودم
میگفتن هنگام سرقت از بانک بهش شلیک شده
نقاب رو از صورتش در آوردن
واسه همه اون چهره بود ناشناس
ولی قیافش واسه من آشناس
ا ، آره آشناس یکی دوتا کوچه بالاتراز ماست
ولی توی محله همه داشتن از اون گله
یکی دل خوش از این جوون نداشت
هر کی به یه طریقی ازش شکایت داشت
حتی خود من یا دوستای من
این پسر برامون داشت حکم یه دشمن
یه بار به زور چاقو پولامو ازم گرفت
کارش این بود دزدی دعوا آزار و اذیت و خفت
فراری از مدرسه ها بود وهمش دنبال سیگارو دود و
پای یه چمش کبود و فکر پولای نامشروع و صعود و
نسبت به پولدارا حسود بودو
هر چی تو گوشش خوندن که این کارا آخر نداره سود
بی فایده بود
نباید در حین زندگیو مرگ لعنت و نفرین
مردم رو برای خودمون به یادگار بذاریم
در گذشتگانی داریم که سال ها و
قرن ها از مرگشون میگذره
ولی هنوز اسم ، حرف ، شعر
کار و اعمالشون تو ذهن تو ومنه
افتادن به یاد مرگ خودش نوعی عبادته
چون ادم به این فکر می افته
که این دنیای مادی بی ارزشه
و فقط یه وسیله یا یه باجه ست
که میری بلیط میخری
برای ورود به یک دنیای دیگه
هرچی خوردیم مالمون
هر چی بردی مال گور
هر چی داشتی مال وارث
هر چی کردی مال توست
مرگ برای من کلمه ترسناکی ست
چون من گناهکارم این دنیارو دوست دارم
هنگام مرگ فقیر و پولدار، معصوم وگناهکار
هیچ فرقی نمیکنه
فقط کسی که اون بالاست میدونه
که چگونه روحتو از جسمت به راحتی جدا کنه
اگه مرگ رو درک کردیو
طبق این درک زندگی کردی مردی