دانلود آهنگ یاس
پیاده میشم
Download Music Yas
Piade Misham
تاریخ انتشار: 1398/3/1
تعداد بازدید: 89867
متن آهنگ یاس - پیاده میشم
صورت خسته نگران، بی آرامش و مریض
که قایم شده بود زیر آرایش غلیظ
زخمی از خاطرات تلخ دیروز
چشم میدوخت به خیابون سرد بی روح
با تحمل سنگینی نگاه آدما
ادامه میداد او به راه ناتمام
و اولین بار برای آخرین راه
هه بهتره بگم که آخرین چاه
تنها، دو دل ، تو فکر و با تعجب
دنبال چی بود، پول یا توجه
تو روزگاری که هر کسی دنبال آشناست
آشناست دخترک میگرد پی یه فرد ناشناس
که از اون غریبه ها یه عده ماییم
آروم اشاره زد که شیشت رو بده پایین
فقط میتونیم امشب رو با تو باشیم و بس
این رو گفت و نشست و در ماشین رو بست
پسر میخواست سر صحبت رو وا کنه زود
تیکه مینداخت و منتظر واکنش بود
ولی دخترک صداش رو نمیشنید
تو دنیایی بود که به سادگی نمیشه دید
دیدی که بعضی وقت ها بغضی تو گلوته
نمیخوای گریه کنی جلو کسی که پهلوته
هی، امان از این زمان
زمانی که دیگه برد توان از این زبان
بی همراه و بیهوده رهسپار این راه بی نور و همصدا
سپرده خود رو به دست باد ،اسیر زندون لحظه ها
تو دلش دردهای بیکران خسته از حرفهای دیگران
اسیر مردهای بی مرام و اشک میباره باز
پسر گفت لعنت به این بخت بد
خونه ی ما میمونه واسه ی وقت بعد
سعی نکن با سکوتت زیر پوستم بری
اگه پایه ای میتونیم خونه دوستم بریم
خوب حاضری با نفر باشی یا نه
معلومه که رفتار دخترک ناشیانست
سوال تکرار شد، حاضری باشی یا نه
و دختر به فکر یک شب و یک آشیانست
گفت بریم، من که همه چی رو از دم باختم
گناهش پای اونا که منو پس انداختن
عصبانی از خاطرات خاموش قدیمه
پی محبت میگرد توی آغوش غریبه
تو خونهای رشد کرد که عشق نبود
جای عشق، فحش و مشت و زیر چشم کبود
پدری که جلوی مشکلات مختلف ضعیفه
فقط زورش میرسه به دختر ظریفش
با خودش گفت پشتم به کیا قرصه
خانوادم، اونا رو خدا بیامرزه
اون موقع کی بود احترام به حرفش بزاره
حالا مجبوره که تنش رو به حراج بزار
بی همراه و بیهوده رهسپار این راه بی نور و همصدا
سپرده خود رو به دست باد ،اسیر زندون لحظه ها
تو دلش دردهای بیکران خسته از حرفهای دیگران
اسیر مردهای بی مرام و اشک میباره باز
ببین تو این قصه ها رو میشنویو میری
بعد چند بار شنیدن ازش میگذریو سیری
ممنون از اونی که به دیگری صدامو پاس داد
بگذریم بریم واسه ادامه داستانی که امروز نوشتنش
رو مود من بود این دردیه که به خیلیا بوده مربوط
کوه غم بود ولی یه نور انبوه
پشت کوهه واسه نا امیدی زوده هنوز
کاری ندارم به این که کارش خلاف شرعه
ولی واسه رابطه ها اول علاقه شرطه
وگرنه یه روحه که روی جسمی سواره
چطور تو آغوشی بره وقتی حسی نداره
تو این روزگار سیاه و دردناک بی شرم
کاش بگه نگه دار من پیاده میشم
راه برای ادامه دادن زیاده بی شک
ای کاش بگه نگه دار من پیاده میشم
وقت واسه بیشتر گفتن نبود میدونم
واسه قصه های تو یه عمر آهنگه سخته نه
هه خوب خیلی سخته رسمش همینه
میدونم رسمش همینه
که قایم شده بود زیر آرایش غلیظ
زخمی از خاطرات تلخ دیروز
چشم میدوخت به خیابون سرد بی روح
با تحمل سنگینی نگاه آدما
ادامه میداد او به راه ناتمام
و اولین بار برای آخرین راه
هه بهتره بگم که آخرین چاه
تنها، دو دل ، تو فکر و با تعجب
دنبال چی بود، پول یا توجه
تو روزگاری که هر کسی دنبال آشناست
آشناست دخترک میگرد پی یه فرد ناشناس
که از اون غریبه ها یه عده ماییم
آروم اشاره زد که شیشت رو بده پایین
فقط میتونیم امشب رو با تو باشیم و بس
این رو گفت و نشست و در ماشین رو بست
پسر میخواست سر صحبت رو وا کنه زود
تیکه مینداخت و منتظر واکنش بود
ولی دخترک صداش رو نمیشنید
تو دنیایی بود که به سادگی نمیشه دید
دیدی که بعضی وقت ها بغضی تو گلوته
نمیخوای گریه کنی جلو کسی که پهلوته
هی، امان از این زمان
زمانی که دیگه برد توان از این زبان
بی همراه و بیهوده رهسپار این راه بی نور و همصدا
سپرده خود رو به دست باد ،اسیر زندون لحظه ها
تو دلش دردهای بیکران خسته از حرفهای دیگران
اسیر مردهای بی مرام و اشک میباره باز
پسر گفت لعنت به این بخت بد
خونه ی ما میمونه واسه ی وقت بعد
سعی نکن با سکوتت زیر پوستم بری
اگه پایه ای میتونیم خونه دوستم بریم
خوب حاضری با نفر باشی یا نه
معلومه که رفتار دخترک ناشیانست
سوال تکرار شد، حاضری باشی یا نه
و دختر به فکر یک شب و یک آشیانست
گفت بریم، من که همه چی رو از دم باختم
گناهش پای اونا که منو پس انداختن
عصبانی از خاطرات خاموش قدیمه
پی محبت میگرد توی آغوش غریبه
تو خونهای رشد کرد که عشق نبود
جای عشق، فحش و مشت و زیر چشم کبود
پدری که جلوی مشکلات مختلف ضعیفه
فقط زورش میرسه به دختر ظریفش
با خودش گفت پشتم به کیا قرصه
خانوادم، اونا رو خدا بیامرزه
اون موقع کی بود احترام به حرفش بزاره
حالا مجبوره که تنش رو به حراج بزار
بی همراه و بیهوده رهسپار این راه بی نور و همصدا
سپرده خود رو به دست باد ،اسیر زندون لحظه ها
تو دلش دردهای بیکران خسته از حرفهای دیگران
اسیر مردهای بی مرام و اشک میباره باز
ببین تو این قصه ها رو میشنویو میری
بعد چند بار شنیدن ازش میگذریو سیری
ممنون از اونی که به دیگری صدامو پاس داد
بگذریم بریم واسه ادامه داستانی که امروز نوشتنش
رو مود من بود این دردیه که به خیلیا بوده مربوط
کوه غم بود ولی یه نور انبوه
پشت کوهه واسه نا امیدی زوده هنوز
کاری ندارم به این که کارش خلاف شرعه
ولی واسه رابطه ها اول علاقه شرطه
وگرنه یه روحه که روی جسمی سواره
چطور تو آغوشی بره وقتی حسی نداره
تو این روزگار سیاه و دردناک بی شرم
کاش بگه نگه دار من پیاده میشم
راه برای ادامه دادن زیاده بی شک
ای کاش بگه نگه دار من پیاده میشم
وقت واسه بیشتر گفتن نبود میدونم
واسه قصه های تو یه عمر آهنگه سخته نه
هه خوب خیلی سخته رسمش همینه
میدونم رسمش همینه