دانلود آهنگ سعید کرمانی
آتش بس
Download Music Saeid Kermani
Atash Bas
تاریخ انتشار: 1398/2/4
تعداد بازدید: 3960
متن آهنگ سعید کرمانی - آتش بس
دیگه برنگرد که من مردم و
از همه دور و وریا خوردم
و اصلا چشام و بستم ،تا تو رو نبینم
حتی داف فابریکمم من کشتم و
دیگه برنگرد که من مردم و
از همه دور و وریها خوردم و
اصلا چشام و بستم تا تو رو نبینم
حتی داف فابریکمم من کشتم و
تو رو گم کردم الان سه ماهه بیتابم
حتی پیدا نیستی توی صدای گیتارم
میخوام بیادت بیارم هنوز به یادت میخوابم
چرا گلایه زیاده چشام پر از اشکه
بازم بخاطر میارم زیر فشار، زیادم میخوام برگردی
هنوز نگاتو میخوام من از تنهایی بیزارم
شبها بیادت بیدارم کسی نمونده بیادم
قلمو میندازم کنارم بیا پس
از چشمهای من افتادی دختر
من مال تو نیستم اینو بتو گفتم
از من بکش بیرون که حالی نیستش
چون من اینجاها نیستم و قفل قفلم
از چشمهای من افتادی دختر
من مال تو نیستم اینو بتو گفتم
از من بکش بیرون که حالی نیستش
چون من اینجاها نیستم و قفل قفلم
خیلی وقته دیگه صدات نخورده به گوشم
واسه من خسته امم نایی نمونده
که تو شب بخوام ادامه بدم
ببین چقدر بغض داره دیگه صدای دلم
نمیخوام فکر کنم به تو بباره چشم
میخوام بیادم دیگه شبها زجه بزنی
یا که تو بن بست دلت پرسه بزنی
تو تنهایی تا صبح اسممو نعره بزنی
از چشمهای من افتادی دختر
من مال تو نیستم اینو بتو گفتم
از من بکش بیرون که حالی نیستش
چون من اینجاها نیستم و قفل قفلم
از چشمهای من افتادی دختر
من مال تو نیستم اینو بتو گفتم
از من بکش بیرون که حالی نیستش
چون من اینجاها نیستم و قفل قفلم
باید برگ برنده رو از این به بعد بدیش به من
بده بعدش برو به درک و بخند، به ریش من
ساختم بت من از تو حس دوست داشتنم بهت بر عکس شد
تازه فهمیدم وقتم با تو تلف شد
پس از خدای خودمم میکنم تشکر
که تموم شد داستان عیب نداره تهش بد شد
در واقع جنگ عشقی بود که آتش بس شد
از همه دور و وریا خوردم
و اصلا چشام و بستم ،تا تو رو نبینم
حتی داف فابریکمم من کشتم و
دیگه برنگرد که من مردم و
از همه دور و وریها خوردم و
اصلا چشام و بستم تا تو رو نبینم
حتی داف فابریکمم من کشتم و
تو رو گم کردم الان سه ماهه بیتابم
حتی پیدا نیستی توی صدای گیتارم
میخوام بیادت بیارم هنوز به یادت میخوابم
چرا گلایه زیاده چشام پر از اشکه
بازم بخاطر میارم زیر فشار، زیادم میخوام برگردی
هنوز نگاتو میخوام من از تنهایی بیزارم
شبها بیادت بیدارم کسی نمونده بیادم
قلمو میندازم کنارم بیا پس
از چشمهای من افتادی دختر
من مال تو نیستم اینو بتو گفتم
از من بکش بیرون که حالی نیستش
چون من اینجاها نیستم و قفل قفلم
از چشمهای من افتادی دختر
من مال تو نیستم اینو بتو گفتم
از من بکش بیرون که حالی نیستش
چون من اینجاها نیستم و قفل قفلم
خیلی وقته دیگه صدات نخورده به گوشم
واسه من خسته امم نایی نمونده
که تو شب بخوام ادامه بدم
ببین چقدر بغض داره دیگه صدای دلم
نمیخوام فکر کنم به تو بباره چشم
میخوام بیادم دیگه شبها زجه بزنی
یا که تو بن بست دلت پرسه بزنی
تو تنهایی تا صبح اسممو نعره بزنی
از چشمهای من افتادی دختر
من مال تو نیستم اینو بتو گفتم
از من بکش بیرون که حالی نیستش
چون من اینجاها نیستم و قفل قفلم
از چشمهای من افتادی دختر
من مال تو نیستم اینو بتو گفتم
از من بکش بیرون که حالی نیستش
چون من اینجاها نیستم و قفل قفلم
باید برگ برنده رو از این به بعد بدیش به من
بده بعدش برو به درک و بخند، به ریش من
ساختم بت من از تو حس دوست داشتنم بهت بر عکس شد
تازه فهمیدم وقتم با تو تلف شد
پس از خدای خودمم میکنم تشکر
که تموم شد داستان عیب نداره تهش بد شد
در واقع جنگ عشقی بود که آتش بس شد