دانلود آهنگ سعید کرمانی به نام خاطره پوچ
دانلود آهنگ سعید کرمانی به نام خاطره پوچ
تاریخ انتشار: 1398/2/5
تعداد بازدید: 4394
متن آهنگ سعید کرمانی - خاطره پوچ
تو دنیایی که نه اومدنش دست خومونه نه رفتنش
هیچ قانون گذاری نمیتونه بهمون حکومت داشته باشه مرد
آره مرد هیچ قانون گذاری
بیا رو قبرم بنویس بدون تاریخ
شاخه گل بالا سرمو بکن از بیخ
بیا رو قبرم بنویس
شب داره رنج و غم ها
درداش هر کدوم دارن رنگا
کی میدونه چی اتفاق میفته فردا
این ثانیه هان که پس میزنن پرده ها
بدون نفعی واسم، میگذرن لحظه ها
حس غریب پشیمونی از کرده ها
همیشه هست بام رد میشن لحظه ها
تموم فرصتا رفتن از دست ما
روزای قبلی همش میرن و بعدی
میادو فقط واسم میاره نحسی
کسی واسه کمک بهم نداده دستی
ولی وقتای تنهایی اصن نزدم حرفی
گاهی وقتا به این دلم میندازم نگاه
عشقای رفته و بعدش رد پاها
گاهی وقتا میگم خیلی پستن آدما
یه صدایی میگه بیا منم پست تر از اونا
دیگه پر شده وجودم از غم و گریه
حالا تو بگو بازم از غم بگم یا کافیه
با غمم پژمرده شدن همه گلای باغ
با گم شدنش از من میگیرن سراغ
نمیدونم ناامیدم یا که بگم امید دارم
نمیدونم تو سختیا خوابم یا که بیدارم
خیلی غم داره وقتی باغبون گلی چید
با ضجه از آتیش انگار اشک غم چکید
وقتی خدا دید متروکه مونده بهشت
خودش اومد دخالت کرد تو سرنوست
ته غصه است وقتی تو رویا بگی هذیون
وقتی میبینی به عالم هستی تو مدیون
موقعی که پوست بی اشاره از هم درید
فقط خودمو وجودم صداشو شنید
ناامید میشم از دیدن این قفلا بسته اسن
تازه میفهمم تو این بازی خوردم شکست
بعدش مرور میکنم هرچیکه دارم تو یاد
میکشم تو نفسم هرچی که دلم بخواد
فرمون میدم به قلم دستم که بنویس
خالی کن درد دلت چشمات شده خیس
میشنم تکیه به دیوارنگاهم روبرو
به خودم میگم هرچی که دلت میخواد تو بگو
میگم احاطه کرده قلبمو تور شیشه ای
که نقشه بمونه تو وجودم ریشه ای
میشنم تکیه، به دیوارنگاهم روبرو
به خودم میگم هرچی که دلت میخواد تو بگو
میگم احاطه کرده قلبمو تور شیشه ای
که نقشه بمونه تو وجودم ریشه ای
هیچ قانون گذاری نمیتونه بهمون حکومت داشته باشه مرد
آره مرد هیچ قانون گذاری
بیا رو قبرم بنویس بدون تاریخ
شاخه گل بالا سرمو بکن از بیخ
بیا رو قبرم بنویس
شب داره رنج و غم ها
درداش هر کدوم دارن رنگا
کی میدونه چی اتفاق میفته فردا
این ثانیه هان که پس میزنن پرده ها
بدون نفعی واسم، میگذرن لحظه ها
حس غریب پشیمونی از کرده ها
همیشه هست بام رد میشن لحظه ها
تموم فرصتا رفتن از دست ما
روزای قبلی همش میرن و بعدی
میادو فقط واسم میاره نحسی
کسی واسه کمک بهم نداده دستی
ولی وقتای تنهایی اصن نزدم حرفی
گاهی وقتا به این دلم میندازم نگاه
عشقای رفته و بعدش رد پاها
گاهی وقتا میگم خیلی پستن آدما
یه صدایی میگه بیا منم پست تر از اونا
دیگه پر شده وجودم از غم و گریه
حالا تو بگو بازم از غم بگم یا کافیه
با غمم پژمرده شدن همه گلای باغ
با گم شدنش از من میگیرن سراغ
نمیدونم ناامیدم یا که بگم امید دارم
نمیدونم تو سختیا خوابم یا که بیدارم
خیلی غم داره وقتی باغبون گلی چید
با ضجه از آتیش انگار اشک غم چکید
وقتی خدا دید متروکه مونده بهشت
خودش اومد دخالت کرد تو سرنوست
ته غصه است وقتی تو رویا بگی هذیون
وقتی میبینی به عالم هستی تو مدیون
موقعی که پوست بی اشاره از هم درید
فقط خودمو وجودم صداشو شنید
ناامید میشم از دیدن این قفلا بسته اسن
تازه میفهمم تو این بازی خوردم شکست
بعدش مرور میکنم هرچیکه دارم تو یاد
میکشم تو نفسم هرچی که دلم بخواد
فرمون میدم به قلم دستم که بنویس
خالی کن درد دلت چشمات شده خیس
میشنم تکیه به دیوارنگاهم روبرو
به خودم میگم هرچی که دلت میخواد تو بگو
میگم احاطه کرده قلبمو تور شیشه ای
که نقشه بمونه تو وجودم ریشه ای
میشنم تکیه، به دیوارنگاهم روبرو
به خودم میگم هرچی که دلت میخواد تو بگو
میگم احاطه کرده قلبمو تور شیشه ای
که نقشه بمونه تو وجودم ریشه ای