دانلود آهنگ محمد رمضان به نام بمزاجی
Download Music Mohamed Ramadan - Bmazagy
تاریخ انتشار: 1403/4/23
تعداد بازدید: 61
متن آهنگ محمد رمضان - بمزاجی
[المقطع الأول - ورس یک]
أولها بس بحبك
در ابتدای همه چیز، فقط دوستت دارم
عقلك سابق سنك
عقلت از سنت جلوتر است
لأ ومافيش منك
نه، و هیچ کس شبیه تو نیست
حبيتها مش هتحبك
دوستش داشتم، دوستت نخواهد داشت
قبله زي اللي قبله
قبلی مثل قبلی بود
عدوا زي اللي عدوا
گذشتند مثل کسانی که گذشتهاند
أحمد زي عبده
احمد مثل عبده است
عبده قلبه وجعه
قلب عبده درد میکند
[المقطع الثاني]
اللي بينا خديه
آنچه بین ماست را بگیر
بس قلبي إنسيه
اما قلبم را فراموش کن
مافيش منه مافيش تاني
مثل آن وجود ندارد، دیگر وجود ندارد
مافيش منه مافيش
مثل آن وجود ندارد
زن زن في دماغي
صداهایی در ذهنم
اللي يطلع من لساني
آنچه از زبانم بیرون میآید
أنا مش بعيده تاني
من دیگر دور نمیشوم
كله كله بمزاجي
همه چیز همه چیز به دلخواه من
[اللازمة - کورس]
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي
به دلخواه من
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي
به دلخواه من
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي
به دلخواه من
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
(بمزاجي)
(به دلخواه من)
[المقطع الثالث - ورس دوم]
فين اللي كان بيطبطب
کسی که قلبم را نوازش میکرد کجاست؟
على قلبي يجي ويرطب
بیاید و قلبم را تسکین دهد
تعلّي لما أهبط
بالا میبرد وقتی پایین میآیم
أخس هي تربرب
اگر کاهش پیدا کنم، او مراقب است
شياطين إنس إتجمعوا
شیاطین انس جمع شدند
يشوفوكي جنبي يولعوا
تو را کنارم میبینند و آتش میگیرند
مهما يحاولوا يوقعوا
هرچقدر هم که سعی کنند سرنگون کنند
حبيبي هفضل أدلعه
عزیزم، همچنان نوازشش خواهم کرد
[اللازمة - کورس]
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي
به دلخواه من
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي
به دلخواه من
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي
به دلخواه من
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
(بمزاجي)
(به دلخواه من)
[المقطع الرابع]
أيوة أنا إبن حلال
بله، من پسر خوبی هستم
بقدر الجمال
به اندازه زیبایی
ماليش في الشمال
به سمت چپ نمیروم
حتى إسألي دلال
حتی از دلال بپرس
بعد بكرة أنا هاجي
پسفردا میآیم
أو بعد سنتين عادي
یا بعد از دو سال، اشکالی ندارد
معاها أو معاكي
با او یا با تو
ما أنا أصلاً بمزاجي
چون من کلاً به دلخواه خودم هستم
[اللازمة - کورس]
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي
به دلخواه من
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي
به دلخواه من
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
(بمزاجي)
(به دلخواه من)
[المقطع الثاني - ورس سوم]
اللي بينا خديه
آنچه بین ماست را بگیر
بس قلبي إنسيه
اما قلبم را فراموش کن
مافيش منه مافيش تاني
مثل آن وجود ندارد، دیگر وجود ندارد
مافيش منه مافيش
مثل آن وجود ندارد
زن زن في دماغي
صداهایی در ذهنم
اللي يطلع من لساني
آنچه از زبانم بیرون میآید
أنا مش بعيده تاني
من دیگر دور نمیشوم
كله كله بمزاجي
همه چیز همه چیز به دلخواه من
[اللازمة - کورس]
بمزاجي (أدلعه)
به دلخواه من (نوازشش میکنم)
بمزاجي (أرقصه)
به دلخواه من (با او میرقصم)
بمزاجي (أهيصه)
به دلخواه من (او را شاد میکنم)
بمزاجي (أفنشه)
به دلخواه من (کارش را تمام میکنم)
بمزاجي (أفرحه)
به دلخواه من (خوشحالش میکنم)
بمزاجي (أزعله)
به دلخواه من (ناراحتش میکنم)
بمزاجي (أشعلله)
به دلخواه من (آتش میزنم)
بمزاجي (أقومه)
به دلخواه من (او را بلند میکنم)
بمزاجي (أنيمه)
به دلخواه من (او را میخوابانم)
بمزاجي (أكيشه)
به دلخواه من (او را جمع میکنم)
بمزاجي (أفلسه)
به دلخواه من (او را ورشکست میکنم)
بمزاجي (أظبطه)
به دلخواه من (او را تنظیم میکنم)
بمزاجي (أقبضه)
به دلخواه من (او را دستگیر میکنم)
بمزاجي (أفرفشه)
به دلخواه من (او را سرحال میکنم)
أولها بس بحبك
در ابتدای همه چیز، فقط دوستت دارم
عقلك سابق سنك
عقلت از سنت جلوتر است
لأ ومافيش منك
نه، و هیچ کس شبیه تو نیست
حبيتها مش هتحبك
دوستش داشتم، دوستت نخواهد داشت
قبله زي اللي قبله
قبلی مثل قبلی بود
عدوا زي اللي عدوا
گذشتند مثل کسانی که گذشتهاند
أحمد زي عبده
احمد مثل عبده است
عبده قلبه وجعه
قلب عبده درد میکند
[المقطع الثاني]
اللي بينا خديه
آنچه بین ماست را بگیر
بس قلبي إنسيه
اما قلبم را فراموش کن
مافيش منه مافيش تاني
مثل آن وجود ندارد، دیگر وجود ندارد
مافيش منه مافيش
مثل آن وجود ندارد
زن زن في دماغي
صداهایی در ذهنم
اللي يطلع من لساني
آنچه از زبانم بیرون میآید
أنا مش بعيده تاني
من دیگر دور نمیشوم
كله كله بمزاجي
همه چیز همه چیز به دلخواه من
[اللازمة - کورس]
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي
به دلخواه من
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي
به دلخواه من
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي
به دلخواه من
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
(بمزاجي)
(به دلخواه من)
[المقطع الثالث - ورس دوم]
فين اللي كان بيطبطب
کسی که قلبم را نوازش میکرد کجاست؟
على قلبي يجي ويرطب
بیاید و قلبم را تسکین دهد
تعلّي لما أهبط
بالا میبرد وقتی پایین میآیم
أخس هي تربرب
اگر کاهش پیدا کنم، او مراقب است
شياطين إنس إتجمعوا
شیاطین انس جمع شدند
يشوفوكي جنبي يولعوا
تو را کنارم میبینند و آتش میگیرند
مهما يحاولوا يوقعوا
هرچقدر هم که سعی کنند سرنگون کنند
حبيبي هفضل أدلعه
عزیزم، همچنان نوازشش خواهم کرد
[اللازمة - کورس]
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي
به دلخواه من
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي
به دلخواه من
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي
به دلخواه من
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
(بمزاجي)
(به دلخواه من)
[المقطع الرابع]
أيوة أنا إبن حلال
بله، من پسر خوبی هستم
بقدر الجمال
به اندازه زیبایی
ماليش في الشمال
به سمت چپ نمیروم
حتى إسألي دلال
حتی از دلال بپرس
بعد بكرة أنا هاجي
پسفردا میآیم
أو بعد سنتين عادي
یا بعد از دو سال، اشکالی ندارد
معاها أو معاكي
با او یا با تو
ما أنا أصلاً بمزاجي
چون من کلاً به دلخواه خودم هستم
[اللازمة - کورس]
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي
به دلخواه من
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي
به دلخواه من
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
بمزاجي (بمزاجي)
به دلخواه من (به دلخواه من)
(بمزاجي)
(به دلخواه من)
[المقطع الثاني - ورس سوم]
اللي بينا خديه
آنچه بین ماست را بگیر
بس قلبي إنسيه
اما قلبم را فراموش کن
مافيش منه مافيش تاني
مثل آن وجود ندارد، دیگر وجود ندارد
مافيش منه مافيش
مثل آن وجود ندارد
زن زن في دماغي
صداهایی در ذهنم
اللي يطلع من لساني
آنچه از زبانم بیرون میآید
أنا مش بعيده تاني
من دیگر دور نمیشوم
كله كله بمزاجي
همه چیز همه چیز به دلخواه من
[اللازمة - کورس]
بمزاجي (أدلعه)
به دلخواه من (نوازشش میکنم)
بمزاجي (أرقصه)
به دلخواه من (با او میرقصم)
بمزاجي (أهيصه)
به دلخواه من (او را شاد میکنم)
بمزاجي (أفنشه)
به دلخواه من (کارش را تمام میکنم)
بمزاجي (أفرحه)
به دلخواه من (خوشحالش میکنم)
بمزاجي (أزعله)
به دلخواه من (ناراحتش میکنم)
بمزاجي (أشعلله)
به دلخواه من (آتش میزنم)
بمزاجي (أقومه)
به دلخواه من (او را بلند میکنم)
بمزاجي (أنيمه)
به دلخواه من (او را میخوابانم)
بمزاجي (أكيشه)
به دلخواه من (او را جمع میکنم)
بمزاجي (أفلسه)
به دلخواه من (او را ورشکست میکنم)
بمزاجي (أظبطه)
به دلخواه من (او را تنظیم میکنم)
بمزاجي (أقبضه)
به دلخواه من (او را دستگیر میکنم)
بمزاجي (أفرفشه)
به دلخواه من (او را سرحال میکنم)