دانلود مداحی محمود کریمی
میزنم دم زه علمدار
Download Mahdahi Mahmoud Karimi
Mizanam Dam Ze Alamdar
تاریخ انتشار: 1398/11/7
تعداد بازدید: 11275
متن آهنگ محمود کریمی - میزنم دم زه علمدار
مي زنم دم ز علمدار رشيد حرم عشق
شه با كرم عشق مه محترم عشق
صفاي قدم عشق،همان یار که گشته صعنم عشق
چكد از لب او بر لب پيمانه نم عشق
همان شاه كه باشد سر دوشش علم عشق
نگار دل زارم صفا بخش مزارم
بجز عشق جمالش به دل خويش ندارم
قرارم، بهارم، شعارم همه دار و ندارم
كه باشد شب اول قبرم به كنارم
دلم عاشق رويش شدم بنده كويش
دلم بسته به مويش ، قدح نوش سبويش
شتابان دل زارم همه شب جانب كويش
چنان برگ خزاني است روان در دل جويش
ندارم به خدا جز هوس ديدن رويش
مرا كشته به والله علي واري خويش
اباالفضل اميرم، امير بي نظيرم
كه جز عشق رخش در دل خسته نپذيرم
چه خوش باشد اگر باز زنده با دو سه تيرم
كه صيدش شوم و و زير قدمهايش بميرم
ز غيرش همه سيرم
دل از مهر خدايي اباالفضل نگيرم
علمدار اباالفضل، سپه دار
(اباالفضل)
جهانگير و جهاندار
بود دلبر و دلدار
مرا يار و مددكار
طپش هاي دل حيدر كرار
شده در حرم فاطمه پرگار
زنم جار،بود عشق شرر بار
بگويد سر ديوانه سردار
سرم پر ز هوايش
دلم جاي ولايش
غلامم به سرايش
همه هستي و دينم به فدايش
ربوده ز سر روح الامين عقل صدايش
بود محور عرش ازلي دست جدايش
حسين بن علي سوره توحيد
بخواند ز برايش
كسي نيست به پايش
به قربان نوايش
به قربان دعايش
دلم گشته خريدار بلايش
به قربان گره بند قبايش
لقب باب الحوائج
نسب باب الحوائج
خداوند نجابت و ادب باب الحوائج
دلم غرق كمالش، پريشان وصالش
دو ابروي هلالش ، جمالش و كمالش
بود زينب كبري همه جا محو جمالش
دلم بنده نامش ، گرفتار مرامش
كه افتاده به دامش
نه حاتم نه سليمان و نه لقمان
كه موسي است غلامش
حسين است كلامش
ببين حسن ختامش
به زهراست سلامش
قيامت متجلي شود از وقت قيامش
تمامي بهشت است بنامش
زور بازوي علي باب الحوائج
ناصر دين نبي باب الحوائج
بچه شير مرتضي باب الحوائج
اي شهيد علقمه باب الحوائج
اي عزيز فاطمه باب الحوائج
شه با كرم عشق مه محترم عشق
صفاي قدم عشق،همان یار که گشته صعنم عشق
چكد از لب او بر لب پيمانه نم عشق
همان شاه كه باشد سر دوشش علم عشق
نگار دل زارم صفا بخش مزارم
بجز عشق جمالش به دل خويش ندارم
قرارم، بهارم، شعارم همه دار و ندارم
كه باشد شب اول قبرم به كنارم
دلم عاشق رويش شدم بنده كويش
دلم بسته به مويش ، قدح نوش سبويش
شتابان دل زارم همه شب جانب كويش
چنان برگ خزاني است روان در دل جويش
ندارم به خدا جز هوس ديدن رويش
مرا كشته به والله علي واري خويش
اباالفضل اميرم، امير بي نظيرم
كه جز عشق رخش در دل خسته نپذيرم
چه خوش باشد اگر باز زنده با دو سه تيرم
كه صيدش شوم و و زير قدمهايش بميرم
ز غيرش همه سيرم
دل از مهر خدايي اباالفضل نگيرم
علمدار اباالفضل، سپه دار
(اباالفضل)
جهانگير و جهاندار
بود دلبر و دلدار
مرا يار و مددكار
طپش هاي دل حيدر كرار
شده در حرم فاطمه پرگار
زنم جار،بود عشق شرر بار
بگويد سر ديوانه سردار
سرم پر ز هوايش
دلم جاي ولايش
غلامم به سرايش
همه هستي و دينم به فدايش
ربوده ز سر روح الامين عقل صدايش
بود محور عرش ازلي دست جدايش
حسين بن علي سوره توحيد
بخواند ز برايش
كسي نيست به پايش
به قربان نوايش
به قربان دعايش
دلم گشته خريدار بلايش
به قربان گره بند قبايش
لقب باب الحوائج
نسب باب الحوائج
خداوند نجابت و ادب باب الحوائج
دلم غرق كمالش، پريشان وصالش
دو ابروي هلالش ، جمالش و كمالش
بود زينب كبري همه جا محو جمالش
دلم بنده نامش ، گرفتار مرامش
كه افتاده به دامش
نه حاتم نه سليمان و نه لقمان
كه موسي است غلامش
حسين است كلامش
ببين حسن ختامش
به زهراست سلامش
قيامت متجلي شود از وقت قيامش
تمامي بهشت است بنامش
زور بازوي علي باب الحوائج
ناصر دين نبي باب الحوائج
بچه شير مرتضي باب الحوائج
اي شهيد علقمه باب الحوائج
اي عزيز فاطمه باب الحوائج